مهربان مادر من !

ای من  از مهر تو در جامه ی ناز         

هرگز از خویش مرا دور مساز .

 

والا و بالا ترین واژه که همیشه در اوج است . حتی اگر . . .

برایت گل خواهم خرید حتی اگر . . .

دوستت خواهم داشت مثل همیشه حتی اگر . . .

و این تنها کاری است که از دست من که حقیر ترین واژه هستم بر می آید .

نمی دانم چه بنویسم و از کجا اما می نویسم . چرا که در بلندترین نقطه ی احساس من هستی .

حتی اگر . . .

در مشهد الرضا مرا زائیده ای و ای کاش در همان جا بمیرم . آنگاه که تو از من رضایت یابی به نام رضا .

دستانم را بگیر که بیشتر از همیشه محتاج نوازشهای مادرانه ات هستم . به یاد آن روزها که در اثر خطاهایم می گریستی و من هم . اما باز هم تردم نمی کردی .

و تو همسرم . . .