تمام می شوم شبی
شبی تمام می شوم
تو می روی
ولی تمام خاطرات خوب را نمی بری
کتاب را نمی بری
و یاد گرم بوسه را
تمام می شوم ولی
در ابتدای خاطرات خوبت ایستاده ام
برای زندگی بدون تو
به یک کتاب و چند خط ماندگار تکیه داده ام .
شبی تمام می شوم
تو می روی
ولی تمام خاطرات خوب را نمی بری
کتاب را نمی بری
و یاد گرم بوسه را
تمام می شوم ولی
در ابتدای خاطرات خوبت ایستاده ام
برای زندگی بدون تو
به یک کتاب و چند خط ماندگار تکیه داده ام .
دندانها به هم فشرده مي شود .
مشتت گره مي شود .
دلت به رنج مي آيد .
بغضت مي ترکد
شما را به خدا اينجا را ببينيد و اين حرفها را بخوانيد
يادمي كنم از آن روزهاي پرهوس
ياد مي كنم از آن دقايق نفس نفس
حجم مي دهم به تو ، پشت پلكهاي بسته ام
در آغوش مي كشم
و لمس مي كنم
خيال پشت پلك را به يك نفس
خيال مي برد مرا به بوسه هاي نرم ، نرم
به لحظه هاي گرم ،گرم
به دستهاي بيدريغ
به فرصت هميشه تنگ .
به ساعتي كه زود زود
مي رود جلو ولي
نعره مي كشد كه :" زود " !
" خر شدي ؟ نكن درنگ !"
چشم باز مي كنم و باز
خيال رفته است و من
تهي ز حجم گرم تو
و لحظه هاي رنگ رنگ .