. . .

بی خیال بی خیال تو شدن / تا نفس دورن سینه هست / با هوای تو هوای سینه تازه می کنم / با کلام نه ، با خیال قامتت / یادهای بی اجازه می کنم / من برای این همه خیال / روزها نفس بریده ام / در میان کوچه های خواب / پلکهای خود دریده ام/ رنگ می زنم به خاطره/ روز شب همیشه تا ابد/ هرگزم مباد رفتنت / از خیال هرزه گرد و بد . . .


در يکنواختي اين روزهاي بي موج و بي صخره

يادت از يادم

نرفت که نرفت که نرفت ...

"من از يادت نمي کاهم "


پ ن :‌بگذار سر به سينه‌ي من تا که بشنوي . . .