می رسد بهار؟
لابه لای این نوشته های بی قرار
پرسه های این قلم برای نقش کردن حرفهای ناله دار
ازپس تمام تلخ
ازپس تمام زخم
در کنار جاده های کُشته دار
از نوشته های مردِ جاگرفته پشت میز
اوکه می نویسد از زخمهای روزگار
ازنگاه مادری به کودکی
یا نگاه کودکی به مادری
درکنار ویترین این مغازه های صدهزار
از میان این همه زباله روزهای قبل عید
کودکی که بازیافت می کند لقمه های کم شمار
از هجوم این همه مسافر غریب
سمت شهرهای خلوت و کناره دار
از اسارت دوماهیِ غریب
توی تُنگِ تَنگِ روزگار
می توان شنید
بوکشید و دید
می توان نوشت
می رسد بهار
می رسد بهار