هستن من !
چند وقتي نبودم و خودم بهتر از هر کسي مي دانم که چقدر دلم براي نوشتن اينجا تنگ است .
اين روزهايي که رفت اوتول را نو کرده ام . بهترين گزينه براي کورس هاي درون شهري را زير پا گرفته ام ( البت با اين پول ناچيزي که در دستم بود . )
مرغ خوشخوان را خوب شنيده ام و دلم از صداي رنجور شجريان گرفته است .
تهران انار ندارد را ديده ام و کلي کيفور شده ام .
بهتر از همه کنسرت بهداد بابايي و نويد افقه را به گوش جان و به تماشا نشسته ام . (اين يکي خودش يک دو هفته اي نشئگي داشت که هنوز هم از سرم نرفته است. )
حتي يکبار هم به فيسبوک و فرندفيد سر نزده ام و اين يک رکورد بزرگ است که اگر قبول کنند در حال ثبت آن در کتاب گينس هستم .
هستم اگرچه کمرنگ
اگرچه ناچيز
به لکه اي از نام
به دريايي از عشق
به دنيايي از عطش بوسه اي کوتاه بر لبانت .