خیلی دور / خیلی نزدیک



مردمِ اينجا مي گويند
از شهرمان تا شهرتان راه بسيار است 
من و تو اما
خوب مي دانيم كه راهي نيست 

براي ما اينها كه راهي نيست 

ديشب بر قطره هاي پشت شيشه 
بر ديواره هاي شفاف و بي زبانِ دلم 
با سرانگشت دلتنگي 
نام تو را نوشتم و تا سحرگاه داشتمت 
تا مي تواني باش 
من دور مي نويسم و تو نزديك بخوان  



من و رنگ , من و پاییز , من و یادگار استیو جابز ...