نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش ما را به ناز فروشان نیاز نیست
آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه. خدا یادش نمیره ، ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری ، آرزوی دیروزت بود
من امشب درس غم را از لب پيمانه مي خواهم سرود گريه ام را از دل ديوانه مي خواهم من امشب تا سحر مي نشينم مست مي گريم و دفتر هاي غم را يك به يك مستانه مي خوانم غم امشب هر چه مي گويد حقيقت دارد آري نه او افسانه مي گويد،نه من افسانه اي مي خوانم
درزندگي بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شيشه مي کوبي ابر باش تا منتظرت باشن که بباري
آخ جون عروسی .
امشب میریم تهران بعدم گرگان عروسی.
+ نوشته شده در سه شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۶ ساعت 13:50 توسط جواد شیردل
|