ترانه های من دگر بوی تو را نمی دهد

بوی بهار رفته چون از دل این ترانه ها

 

گذشت روزگار خوب و رفت فصل وصل ما

چگونه باز پرکشم به بال عاشقانه ها

 

در امتداد روزها فسرده شد شکوه عشق

حسرت و افسوس شده حاصل کارزار ما

 

روز به شب رسید و رفت عیش کجاست حسرتا

وصل و فراق توامان ، معجزه زمان ما

 

با تو و بی تو بوده ام در همه ی ثانیه ها

تیر خلاص را بزن سوخته گشت جان ما