چند وقتي نبودم و خودم بهتر از هر کسي مي دانم که چقدر دلم براي نوشتن اينجا تنگ است .

اين روزهايي که رفت اوتول را نو کرده ام . بهترين گزينه براي کورس هاي درون شهري را زير پا گرفته ام  ( البت با اين پول ناچيزي که در دستم بود . )

مرغ خوشخوان را خوب شنيده ام و دلم از صداي رنجور شجريان گرفته است .

 تهران انار ندارد را ديده ام و کلي کيفور شده ام .

بهتر از همه کنسرت بهداد بابايي و نويد افقه را به گوش جان و به تماشا نشسته ام . (اين يکي خودش يک دو هفته اي نشئگي داشت  که هنوز هم از سرم نرفته است. )‌

حتي يکبار هم به فيسبوک و فرندفيد سر نزده ام و اين يک رکورد بزرگ است که اگر قبول کنند در حال ثبت آن در کتاب گينس هستم .

 

هستم اگرچه کمرنگ

اگرچه ناچيز

به لکه اي از نام

به دريايي از عشق

به دنيايي از عطش   بوسه اي  کوتاه  بر لبانت .