آن چشمها . . .
بامداد شنبه است و از نیمهی جمعه شب بیش از یک ساعت گذشته . چشمهای خسته و خواب آلوده ای را که چند ساعت بعد باید سرکار باشند ٕ به زور بیدار نگه می دارم تا امین تارخ را از تریبون "هفت" تماشا کنم . هر کلام امین تارخ برایم یک درس کامل از بازیگریست . حرفها از داوری جشنواره فجر شروع می شود و چالشهایی که بر سر راه انتخاب بهترین بازیگران برای دریافت سیمرغ پیش روی هیات انتخاب است . امین تارخ از قضاوتهای هوشمندانهاش درسالهایی که داور جشنواره فجر بوده می گوید . از ریزبینی هایش در بازیهای هنرمندانهی شکیبایی در هامون و . . .جیرانی مثل همیشه دست پاچه وسط حرفش می دود با این جمله ی همیشگی : "من مجبورم اینجا حرفتو قطع کنم چون قراره مصاحبهی تکان دهندهای رو پخش کنیم از خانم فریماه فرجامی ." یا جمله ای شبیه به همین .تصویر فریماه فرجامی روی صفحهی تلویزیون چنان مرا شوکه می کند که چشمهای خسته ام بازمیشود . بغض می کنم و با دقت بیشتری نگاه می کنم . بله خود اوست . بانوی زیبای بازیگر با آن چشمهایی که می درخشید. مادر ٕ پردهی آخر ٕ نرگس و ... .جیرانی و دیگری که نامش را نمی دانم به عیادتش رفته اند . نامها را فراموش کرده ٕ خودش را ٕ فیلمهایش را ٕ حتی بیان و کلامی را که از اصول کار یک بازیگر است . از معتمد آریا بد میگوید . از تارخ ٕ از پورعرب ٕکیمیایی . بارها و بارها میگوید: " من ازهمه یادگرفتم. " نامها را جیرانی یکی یکی می گوید و او واکنش آنی خود را که معلوم هست چندان هم دراختیارش نیست به زبان می آورد . شوکه می شوم که چرا باید این مصاحبه اینقدر طولانی باشد. شوکه تر از وقتی که پورعرب را چند وقت پیش دراستودیوی همین برنامه دیدم که پیر و دل مرده بود .
بیشتر از آنکه متاثر بشوم خسته می شوم از تکرار سوالهایی که جیرانی می پرسد و در بازگشت به استودیوی زنده ٕ این امین تارخ است که محکم و مستدل انتقاد می کند و جیرانی دفاع ناچیزی از عملکردش میکند .
وقتی هفت تمام می شود با خودم این سوال را مطرح می کنم :
"فریدون جیرانی به عنوان فردی که رسانه و تاثیرات آن را میشناسد ٕ آیاعمداً به دنبال خراب کردن چهرهی زیبای بازیگر خوبی چون فریماه فرجامی درذهن ِ من ِ بیننده بود ؟ یا به قول امین تارخ راه را اشتباه رفته است ؟"