یادداشتی بر فیلم نفوذی
سینمای جنگ (دفاع مقدس ) سالهاست که از تولید اثری قابل قبول دور شده است . فیلم نفوذی اما در کسادی بازار این دسته فیلمها نمره ی نسبتاً قابل قبولی بدست آورده است.
موضوع جدید و نوع نگاه متفاوت به یک قهرمان جنگ و مطرح کردن این معما که آیا اویک قهرمان است یا یک جاسوس یکی از نقاط قوت این فیلم است . فیلم با یک شخصیت پردازی درست و تعریف کل مساله در یکی دو دقیقه اول مخاطب را با داستان خود آشنا می کند و کدهایی به او می دهد تا او نیز مثل سایرین به این فرد شک کند . دلایل کافی برای متهم کردن فریدون کیافر(فری کافر) به اتهام بریدن از آرمانهای انقلابی و پیوستن به گروه مجاهدین خلق با فلاش بکهای به موقع و روایت داستان از زبان اسرای همرزمش مطرح می شود .
در این فیلم با این گروهها طرف هستیم:
1- فریدون کیافر(فری کافر ) شخصیت اول داستان
2- افسران وزارت اطلاعات ایران
3- افسران بعثی اردوگاه
4- مجاهدین خلق
5- اسرای جنگی
6- خانواده و جامعه
الحق و الانصاف بازی چشمگیر امیر جعفری (یک بازیگر خوب تئاتر) با آن نگاهها و حرکات چهره در سکوت از نقاط قوت این فیلم است . حضور کلیشه ای جمشید هاشم پور به عنوان بازرس اطلاعات و محمد کاسبی (رئیس چاق و مطمئن و خونسردی که همه مسایل را بهخوبی میداند ) اگرچه ضربه ای به خوبیهای فیلم نمی زند اما نقاط مثبت چشمگیری هم ندارد. در مورد مجاهدین خلق (که دلیل اصلی خروج فری کافر برای انتقام هستند ) اطلاعات ضعیف و کلیشه ای داده می شود . نوع راه رفتن زنهای مجاهد و صحبت کردن آنها اطلاعاتی است که سالهاست از آنها داریم و این فیلم مشخصاً روی این موضوع وارد نمیشود . حال آنکه موضوع اصلی آن با مجاهدین خلق در ارتباط است. اسرای جنگی ایرانی در زمان و مکان مناسب خوب ظاهر میشوند و به موقع اطلاعات را وارد ذهن مخاطب می کنند.
اما در مورد خانواده کیافر باید توجه داشت که همسر جوانتر از آنچه باید باشد است . و درمورد پسر خانواده اگر همسر کیافر در اولین دیدار نمی گفت: " پسرت حالا دیگه دکتر شده. " هیچ نشانه ای از پزشک بودن او یا دانشجو بودنش در فیلم نیست. ضمن آنکه دختر خانواده بسیار خنثی معرفی می شود . هیچ دلیل واضحی برای حضور شخصیت دختر در فیلمنامه وجود ندارد.
به غیر از نگاه کلیشه ای به افسران عراقی (که مثل همه فیلمهایی از این دست افرادی احمق و کودن هستند و به راحتی توسط اسرای ایرانی سرکار می روند ) فیلم دارای نیمه اول قدرتمندی است . در مرحلهی رمزگشایی فیلم وارد یک سرازیری سقوط می شود . فرار مصلحتی کیافر و ورود او به خانهاش سراسر کلیشه است . سیلی مادر به صورت فرزندی که به پدرش اهانت می کند و صدای رعد و برق و باران در همان لحظه و نگاه دختری خنثی از بالای بلندی به پدری که مذنون به خیانت است همه و همه کلیشهی هزارباره ای را روایت می کند. شخصیت منفی داستان با پرداختی کم و نپخته مواجه است . شخصیت منفی داستان ٕ افسر نفوذی مجاهد (منافق ) که سالها یک جاسوس بوده و از افسران ارشد قرارگاه اشرف در عراق بوده بسیار نپخته عمل می کند . افسران اطلاعاتی ایران گویی همه چیز را برنامه ریزی کرده اند و فرد مذکور را به محلی می کشانند تا آنجا مثل تمام فیلمهای کلیشهای اکشن حرفهای Bad man فیلم را بزند. دیالوگهای دم دستی نظیر :
- من فقط به پول فکر می کنم . پووووووول ... {در حالی که اسلحه به دست دارد}
پایان فیلم بسیار خوش و خرم است . همه مشکلات در دقایق پایانی جلوی دوربینهای مداربسته حل میشود و خانواده و جامعه اعتماد قبلی خود را به فریدون کیافر بر میگرداند و او دوباره از ضد قهرمان به قهرمان جامعه تبدیل میشود .
حرکت خانواده در کنار هم به سمت نور انتهای راهرو فقط یک آهنگ ریتمیک شاد و یک THE END با حرکت از عمق تصویر به جلو را کم داشت تا من فکر کنم یک فیلم سینمای هندوستان را دیده ام !!
پ ن : احمد کاوری کارگردان این فیلم یک همشهری خوب اهل کاشمر است