باز هم اصفهان. . .
به بهانه ی یک کار بانکی و اداری دیروز با کمی تاخیر رفتم سرکار. قرار بود امید (یکی از دوستان ) روبروی هتل پل بیاد دنبالم . کمی زود رسیدم . صبح زود و زنده رود که علیرغم گرمای تابستان هنوز کمی آب رو به چشم می بینه .
حسرت همراه نداشتن دوربین باهام بود تا اینکه یادم اومد : " دربیابان لنگه کفش کهنه ...." موبایل رو گرفتم دستم و شروع کردم .
این ها شاید گوشه ای از زنده رود زیبا باشه .

سایه ی خودم روی سنگفرش سی و سه پل



پ ن : به لطف دعای دوستان و مرحمت جناب پروردگار مادرم بهتره . از دوستانی که لطف داشتن ممنونم .
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم تیر ۱۳۸۹ ساعت 15:21 توسط جواد شیردل
|