فقط صدا بود....
شب بود و صدا بود
لبهای تو روی گوشم ،
و من نیز ،
.
.
تنها صدا بود و از صدایت همه چیز پیدا بود، حتی رایحه ی دهانت نیز.
حرفهایت بوی لذتهای فراموش شده می داد
و تو گفتی که دهانم بوی هزاران آرزوی دست نیافتنی می دهد .
لامسه نبود و حتی دیدار نیز .
فقط صدا بود
و از صدا همه چیز پیدا بود .
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 10:36 توسط جواد شیردل
|