مرگ عزیزان همیشه تلخ و دردآوره . هنوز داغ از دست دادن یه عزیز رو فراموش نکرده بودیم . پدربزگ بزرگی رو از دست داده بودیم و داغش هنوز روی تنمون بود . چیزی هنوز از ناراحتی های از دست دادن این پیرمرد دوست داشتنی فراموشمون نشده بود که .............

دانیال عزیز. پسر عموی دوست داشتنی و مودبم . رفتنت رو نمی تونیم باور کنیم . چهارده سال سن خوبی برای تجربه ی مرگ نیست . نمی دونم پدر و مادرت چطور می تونن داغ تو رو تحمل کنند . پدرت اگرچه به ظاهر محکم و استوار و راضی به رضای خدا خودش رو نشون داد اما هیچکس نمی تونه داغ تو رو باور کنه .

نوروز همین امسال دوچرخه ی جدیدت رو به من نشون دادی و چه زود دوچرخه و دوچرخه سوار با هم از پیش ما رفتن .

شاید پدربزرگ عزیزمون که روزها همدم و مونسش بودی نتونست دوری تو رو تحمل کنه و تو رو هم با خودش برد .

بهشت مبارکت باشه نازنینم .