چراغ قرمز
یک چراغ قرمز
و پدال ترمز
آنقدر سرد هوا
که کسی گرمی ماشینش را
با دم سرد هوای بیرون
به شراکت نگذاشت
و بخار شیشه
آنقدر سنگین است
که ندیدند تورا
کودک سرگردان
و هزاران زن و مرد. . .
روزگاریست کسی گل نخرید
نه دعای سفر و
نه آدامس و شکلات
دل خوش سیری چند؟
دیگر انگار کسی
به خم گردن تو
و ترکهای نمودار شده بر دستت
نکند نیم نگاه
پوستر تبلیغات
و امیدی دیگر
شود آیا این بار
از دل صندوق رای
لقمه نانی
و کف دست پنیری
بشود روزی این کودک بدبخت
و هزاران کودک
و زن ومرد فقیر.
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم بهمن ۱۳۸۶ ساعت 9:34 توسط جواد شیردل
|