دوباره سرما !

اما خسته نمیشم من از این تماشای بارش !

سخاوت آسمان برای زمین !

بخیل نیست آسمون برای این بخشش و دستهای نوازش خودشو می کشه روی گونه های این زمین مرده . سرما همه رو غافلگیر کرده و منو مست تماشای این بارشهای نرم اما مداوم . سفیدی زمین منو بی اختیار از خود بیخود می کنه .  یاد اون روزایی میندازه که اولین بار سال 71 برف رو دیدم . اونقدر ذوق زده شدم که مثل یه اسب وحشی فقط توی برفها می دویدم . اونقدر که نفسم بند می اومد. اون خاطره ها و اون برف بازیا !

یادش به خیر مجید دندون آقای جانزاده رو شکست . یعنی یه دندون نه که . 4تا دندوناشو !

اومد سرشو بدزده که گوله برفی تو صورتش نخوره دهنش خورد به نرده های راه پله و وقتی سرشو آورد بالا دیدیم پرخون شده دهنش .

عجب روزایی بود . اینکه من تا 11 سالگی برف ندیده بودم باعث شده هروقت برف میاد مست بشم . از تماشای بارش.  صبح اول وقت 2 تا عکس از خودمو آقا مسعود گرفتم . بذارم اینجا .

این چند وقت خیلی خودمو تحویل گرفتم و عکسای خودمو گذاشتم .

حالی می کنم با ای قیافه خودما .

نه غلام ؟