دیشب فرصتی دست داد تا پس از چند ماه  یک فیلم را در سینما ببینیم . سینما ایران و فیلم بیضایی . هرچند چند دقیقه دیر رسیدیم و گیشه بسته بود و باران می بارید و منت کشی کردیم و  داخل شدیم و بلیط خریدیم . اما به همه ی اینها می ارزید .

 

 

من یکی که به عنوان  یک تماشاچی بی سواد سینما از دیدن هر دو داستان این فیلم بسیار لذت بردم . نمی دانم جنجالهای برپاشده بر سر این فیلم و اتفاقاتی که پس از اکران آن در فجر افتاد بر سر چه چیزی بود اما آنچه بیش از همه درست بود  روایت غبار آلوده ای بود که مثل همیشه استادانه تصویر شده بود . شاید عده ای به این بهانه که کارگردان با ناراحتی این فیلم را ساخته ، همه چیز را به باد انتقاد گرفته اند  یا شاید هم عده ای  برای بزرگ تر شدن نیاز به کوچک جلوه دادن بیضایی داشته باشند و یا شاید برخی راست می گویند و بیضایی دیگر شاهکار نمی سازد . اما آنچه مسلم است این یک ساخته ی جدید پس از چند سال از آدمی است که سینما را با همه ی دردها و مشکلاتش درک کرده و به خوبی می شناسد . آنچه دیدیم همه نزدیک به واقعیت بود . اگرچه از بیرون گود فیلم ساختن را بارها دیده ام اما بی گمان بخش عمده ای از حرفهایی که در این فیلم  زده شده قریب به واقعیات است . هرکدام از ما در هرجایی که مشغول به کاریم بارها و بارها این مناسبات آلوده را دیده ایم و از ان رنج برده ایم و بیضایی نیز سالها از این اتفاقات دیده و امروز موفق شده بخشی از آن  را با اغراق به تصویر بکشد . هرچند اتفاقات دیگری نیز در این میان هست که به دلایل اخلاقی و غیره نتوانسته بدان بپردازد .

نام فیلم بیانگر مفاهیم زیادی برای من بود . وقتی همه خوابیم باید هم این اتفاقات بیافتد و افتاد و دیدیم . در کل من به عنوان یک تماشاچی عام از دیدن (( وقتی همه خوابیم))‌ لذت بردم . به خصوص از بازی خوب بازیگر نقش اول زن فیلم  مژده شمسایی .