عقل و عشق
عقل و عشق
میترا دوباره به او گفت :
درباره عقل و عشق با ما سخن بگو !
پاسخ داد و گفت:
در اغلب اوقات روح شما صحنه نبرد می شود
که عقل و ادراک و هواها و شهوت هایتان در آنجا با هم می ستیزند.
اما من دوست دارم صلح و آرامش را در روحتان برقرارسازم
و ناسازگاریتان را به سازگاری و هم نوایی مبدل سازم .
اما چگونه می توانم چنین کاری را انجام دهم؟
مگر آنکه صلح را در جانتان برقرار سازید و یکدیگر را دوست بدارید.
عقل و عشق سکان و بادبان روح اند و در دریای جهان در حرکتند.
اگر سکان بشکند یا بادبان پاره شود،
کشتی جان دیگر نمی تواند به راه خود ادامه دهد بلکه گرفتار امواج میشود تا اینکه شما را در جزیره ای دروسط دریا بیاندازد.
اگر عقل بر بدن چیره شود ،هواهای نفسانی را دربند میکشد.
وگرنه هواها به صورت آتشی شعله ور در می آید و خود نیز فانی می شود.
پس بگذارید جانتان به وسیله عقلتان از هواها فراتر رود
تا به جایی رسد که شادمان شوید و دلتان وسعت یابد.
بگذارید عقلتان راهنما و راهبر هواهایتان باشد
تا هرروز وپس از مرگ هواها دوباره زنده شوند.
همچون ققنوس از خاکستر بیرون آیند و پرواز کنند .
ازشما می خواهم عقل و عشق را گرامی بدارید
زیرا میان دو میهمان نباید فرق بگذارید.
واگر از یکی بیش از دیگری مهمان نوازی کنید دوستی و اعتماد هردو را ازدست می دهید.
هرگاه درمیان تپه های زیبا و درزیر سایه ها بنشینیدو با آرامش و صفای مرغزار ها و دشتها سهیم شوید، دردل بگوئید:
"خداوند در عقل آرمیده است ."
و چون توفان شود و بادها درختان جنگل را به لرزه درآورد و تندر و آذرخش از شکوه و عظمت آسمان خبر دهند ،
با هیبت دردل بگوئید:
" خداوند درخواهش ها در حال حرکت است . "
و ازآنجا که شما دمی از روح خدا و برگی در جنگل او هستید ،
پس باید درعقل بیارامید و درخواهش ها به حرکت در آیید!