وقتی که نفسهای من از جنس هوسهای تو بود

وقتی همه چیز از همه جا خسته شد و خلوت دلتنگی من جای تو بود

آن لحظه ی تصمیم

به باریکی یک مو

متولد شد از این خلوت خوش رنگ

بروم یا نروم

پا بگذارم / نگذارم

به باریکی یک مو

لب شمشیر. . .

و این بود که ماندم

که هستم

ولی جنس هوسهای تو دیگر نه از آن جنس

که از جنس عوض کردن یک پیرهن زشت و قدیمیست .

 

پ ن : عکس در راه است .