آخرین دعوت کاش آخرین باشد .
چند شبی هست که شاهد نمایش سریالی از تلویزیون هستیم با نام آخرین دعوت .دلم نمی خواهد فضای اینجا را به صدا و سیما و برنامه هایی که این دوستان (بعضا اگر برنامه ای هم داشته باشد) ربط بدهم اما کارد بدجوری به استخوان رسید وزبان ما هم که از نیش مار چیزی کم ندارد .

وقتی پیش نمایش و تبلیغات قبل ازاین کار را از تلویزیون می دیدم و صحنه هایی که در دو دوره ی تاریخی و زمان حال می گذشت به ذهنم رسید که باید کار مشکلی در داستان انجام شده باشد . ایجاد ارتباط بین زمان حال و زمان گذشته با استفاده از کلیشه های نخ نما شده نظیر خواب و یا به اغما رفتن برای مردم نکته سنج ما قابل باور نیست . ضمن اینکه عدم رعایت نکات ریز در کات زدن بین زمان حال و آینده شدیدا در این کارها بیننده را آزار می دهد .
متاسفانه با شروع پخش سریال بازهم این قصه ی تکراری سر باز می کند . گویا دو قصه ی مجزا و بدون ارتباط نوشته و فیلمبرداری شده و برای هر قسمت از پخش تکه هایی از هر دو را به هم چسبانده اند. ارتباط منطقی بین داستان حال و داستان گذشته وجود ندارد و نه حتی هیچ گونه ارتباط معنایی . دختر بازیگر زن (الهام حمیدی ) از مرگ و یا ناپدید شدن پدرش هیچگونه ناراحتی ندارد و هر از گاهی با همسرش درمورد پدر گفتگو می کند . گم شدن پدر در یک خانواده اگر همراه با شواهدی مبنی بر مرگ او باشد آیا حادثه ای این قدر جزئی و مختصر و قابل گذشت است ؟
بازیگری با سوابق چشمگیر بازی و صرف نظر از آن بااین همه تجربه بازیگری وقتی با این داستان سرد و بی مزه روبرو می شود باید هم اینقدر هم خنک و بی روح فقط جملات را ادا کند و از هیچیک از ابزارهای بازیگریش استفاده نکند و این بیش از آنکه گناه فرامرز قریبیان باشد گناه نویسنده است .
از بازی های افسار گسیخته و مهار نشده و یکه تازیهای حامد بهداد چه بگوئیم که بازهم گناه کارگردان است و متاسفانه بدون در نظر گرفتن مهارتها و استعدادهایش او را برای نقش یک کاندیدای مجلس در نظر گرفته اند . شاید حس و حال بازی او و شلوغ کردن صحنه و استفاده ی نابجا از تکنیکهای وحشی در بازیگری و لحن بسیار نامناسبی که او برای این نقش استفاده کرده در تمامی صحنه ها شما را به سوال وا می دارد که این فرد اصلا می تواند کاندیدای مجلس باشد یا خیر ؟
و من متاسفم برای بازیگرانی نظیر او که تب و تاب مطرح شدن آنقدر آنها را رو می کند که بجای انتخابهای گزیده و خوش ذوقی ، بی محابا به هر نقشی بدون در نظر گرفتن عواقب کار تن می دهند. برای اثبات حرفم به بازی خوب و چشمگیر او در دایره زنگی اشاره می کنم که کوتاه و مختصر آمد و رفت و نقشش را به خوبی اجرا کرد . انتخابی چکیده و مناسب از یک کارگردان بود و خوب هم اثر گذاشت .
از بازی حامد بهداد زیاد نمی شود حرف زد چون او هم مثل بسیاری از این بادهای تند و تین ایجری طرفدارانی دارد که برایش سر و دست می شکنند . یادم نمی رود که روزی برای عکس علی قربانزاده چه ها می کردند .
انتخاب همیشگی سیاوش طهمورث برای بازی در نقش ابن زیاد دور از انتظار نبود و او هم مثل همیشه کلیشه ی یک آدم منفور را به خوبی در می آورد .
باز هم می گویم که این داستان فاقد پل ارتباطی است و هیچگونه ارتباطی بین انتخابات مجلس و زد و بندهایی که در داستان ارائه می شود با تنهایی حسین بن علی در بیابان کربلا و نمایشی که او برای اثبات حقانیت و توانا ساختن مردم به انتخاب بین حق و باطل برپا کرد ندارد .
ضمنا دست دعوت حسین بن علی همیشه دراز است و این دعوت همیشگیست . شاید من درست نفهمیده باشم اما این دعوت آخرین نیست . اما امیدوارم ساخت چنین دعوتنامه هایی بهتر از اینها صورت بگیرد . شاید نمونه ی خوب آن روز واقعه بود و تمام شد .
نمی دانم چه سیاستی وجود دارد و هزینه های گزاف برای ساخت سریالهای اینچنینی آیا واقعا سوبسیدی است که دولت برای رونق گرفتن بازار کسب و کار سرگرمی سازان می پردازد ؟
آیا دیگر نباید انتظار ساخت سربداران یا هزاردستان و گرگها و نظایر اینها را از تلویزیون داشته باشیم .
پ ن : آقای میرباقری ! کماکان منتظر تماشای مختارنامه هستیم .می خواهیم ببینیم فریبرز عرب نیا چگونه مختار را تصویر می کند . خداکند فیلمانه نویسی استادانه ی شما باز هم تکرار شود .