کاش همیشه بهانه ای برای سفر بود. رفتن و دور شدن از خانه و بعد وقتی بر می گردی می فهمی که هیچ جا گرم تر از خانه نیست . حتی اگر خالی  از رنگ باشد . خالی از خیلی چیزها باشد اما گرم است و آرامش برای من تنها در خانه معنا دارد .

وقتی بالش را زیر سرم آداپته می کنم و پاهایم را دراز و  میخوابم .

سفر خوبی بود . نه به خاطر مقصد که بخاطر لختی دور شدن از پیله ای که به دورم تنیده بودم . دیدن دوستان . (هریک به نوعی )‌

رفتن و همراه بودن با زن و شوهری  که بخشی از خاطرات  شیطنت های دبیرستان  ودانشگاهم را با انها گذراندم . هوای خوش دربند و ترشاله و چای و قلیان و جاده ی چالوس گشت و گذار چند روزه شاید بتواند انرژی تحلیل رفته ام را باز گرداند .

ممنون و شرمنده ی ابراز لطفهای شما دوستان خوب مجازی .

با اینکه نبودم این روزها ولی همچنان بودید و هستید . الهی باشید و خوش باشید .