مرگ بک بازیگر
رضا ارحام صدر هم رفت ...
شصت و هفتمین پستی که توی این وبلاگ گذاشتم بازدید از نمایشگاه مطبوعات اصفهان بود . چیزی که فقط متاثر از همراهی با ارحام صدر بود .
این عکس رو در لحظه ای که داشت به خوش آمد گویی دختری معلول گوش می کرد گرفتم و یادم میاد که چه زیبا فضای غم آلود و سنگین غرفه ی معلولین اصفهان رو به طنازی تبدیل به خنده کرد . هنر این مرد همین بود و صد افسوس که خبری از مرگش نشد .
این روزها خبری از مردان بزرگ نیست و هرچه هست اخباری از آدمهای کوچک است .
دوستی میگفت همراه استاد ارحام صدر پس از یک اجرای موسیقی سوار خودروی گران قیمت استاد علی جهاندار شدیم . همان روزهای ترور بی نظیر بوتو بود . در مسیر ناگهان ارحام صدر پرسید : " استاد میگم این ماشین الان روشنس ؟ "
جهاندار با خنده جواب داد : " خب معلومه استاد داره راه میره . چطورمگه ؟ "
گفت : " آخه صدا ازش در نیمیاد . "
جهاندار با غروری خاص گفت : " استاد این ماشین بی نظیره ."
ارحام بلافاصله گفت : " پس بی نظیر موتور که میگن همینس ؟ "
پیر مردی با چند دهه کار و تلاش و دستانی نحیف اما صدایش همان صدا بود . صدایی که در سالن نمایشگاه می پیچید و گویا هنوز هم فکر می کرد بامزگی هایش را باید فریاد بزند تا آخرین نفر در انتهایی ترین صندلی سالن هم بخندد .