امروز همان فردای دیروز است .
 دیروز آخر وقت در وبلاگ یکی از دوستان آدرس وبلاگی به نام دختر دستفروش مترو را دیدم . ایشان نقدی بر مساله نوشته بودند که بدون خواندن مطالب دستفروش نمی توانستم چیزی بگویم . ( ماهم که اگر چیزی نگوییم میمیریم ) .
داستان خانمی دانشجو که گویا از آباده برای تحصیل به تهران امده و در مترو دستفروشی می کند . با استفاده از تلفن چند رسانه ای مترو مطالب را به روز می کند و سایر ماجرا را خودتان می توانید بخوانید .
صرفنظر از واقعی بودن وجود دختر دستفروش (اینکه آیا واقعا دانشجوی دستفروش هست یا خیر )‌ دوستان دستفروشی ایشان را خرده گرفته و در شان یک دانشجو و یا بهتر بگویم دختر خانم جوان نمی دانند .


خواهر گرامی خانم ملک محمد !
چند وقتیست که شرایط بد اقتصادی بدنه ی خانواده ها را فشار می دهد . کمر بعضی ها زیر بار این فشار اقتصادی خم شده . شما که ساکن اصفهان هستید هر از گاهی سری به مراکز خرید بزنید . پاساژ مریم خیابان نظر . مجتمع بلوار . همین پیتزا فروشی های دور و اطراف خودمان .
چند وقتیست که در شهر اصفهان علیرغم اعتقادات و تعصبات شدید مذهبی دختران نحیف و جوان به مشاغلی نظیر فروش شکلاتهای خارجی (دستفروشی )‌ یا کار در fast food مشغولند . اینجا اصفهان است و هزینه های زندگی در برابر تهران بسیار ناچیز .
کار برای زنان در شرایط حاضر بسیار مشکل است و خود شما هم خوب می دانید . شرکتهای یک روزه که آگهی های آنها را در نیازمندیها می بینید چه وضعیتی دارند . آگهی هایی با این سبک : "‌منشی خانم  با روابط عمومی بالا  مجرد "‌.


بیشتر وقت خود رادر مدرسه و با دانش آموزان هستید خانم مدیر اما در شهرخبریست !


به نظر شما خانم مجرد با روابط عمومی بالا یعنی چه ؟

فکر می کنم برای دستفروش مترو در تهران براحتی شغلی این چنین با حقوق خوب یافت می شود . اما چرا انتخاب نمی کند ؟ بنده عرض می کنم . شرکتهای بازرگانی این چنینی از قابلیتهای فنی و انسانی او بهره نمی برند . بلکه از ظرافتهای زنانه و جنس صدای او پشت تلفن و توانایی او در جذب مشتری بهره خواهند برد . اینها یعنی حذف انسانیت و استفاده از جنبه های زنانه . این در صورتی است که خوش بین باشید .
خانمی  از نزدیکان می گفت در پی یکی از این آگهی ها به شرکتی مراجعه کردم . آقایی متشخص ( به ظاهر البته )‌پشت میز نشسته بود و بعداز صحبتهای ابتدایی جلو آمد و گفت دستهایت راببینم !!!  دستهایت باید نرم باشد ابنجا !!!!
و دست خانم را گرفته بود لمس کند ببیند بدرد کار در شرکت می خورد یا نه ؟
خانم مدیر اینها درد است .
شما در مدرسه برای تربیت نیروی کار آینده تلاش می کنید اما این نیروی کار چه سرانجام تلخی دارد . ازمیان 40 نفری که با هم دوران پیش دانشگاهی را تمام کردیم تنها چند نفر در کاری مرتبط با رشته ی تحصیلی مان مشغول به کاریم . و تعداد آنهایی که به شغل دولتی دست یافتند 3 نفر بیشتر نیست . مابقی در مشاغلی عجیب هستند که به بیگاری بیشتر شبیه است . ما مردهستیم  و توان دفاع از خود را داریم . اما زنها و دختران جوان چه کنند .
دختر دستفروش قطعا در تهران شغلی راحتتر و آبرو مندانه تر ( به ظاهر البته )‌میتواند پیدا کند اما شاید بهره جستن از آن قابلیتهای زنانه را به چند سال آینده و در روابطی عاشقانه با همسرش موکول کرده . نه برای جذب مشتری فلان شرکت بازرگانی !


زیاده جسارت است .

 

پ ن : دوستان خواهشا مدنظر داشته باشند که این تفاوت نظرات بنده با خانم ملک محمد است نه جدال و بحث کوبنده .  چرا که برای این خانم مدیر عزیز و همشهری گرامی احترام زیادتر از اینها قائلم . ایشان نظرشان را نوشته بودند و منهم نظرم را .