یوسف به روایت . . .
این روزا به وبلاگ هریک از دوستان که سر می زنیم حکایت سریال یوسف نقل مجلس است .
در نقاط ضعف بی شماری که در سریال یوسف هر بیننده ی زرنگی را آزار می دهد شک ندارم . مواردی متعدد از دیالوگها یا نحوه ی شکل گیری هر یک از قصه هایی که فیلم روایت می کند. حتی مراوداتی که ( منظورم همان مراوده است نه آنچه بانو زلیخا مد نظرشان است ! ) بین بازیگران نقشهای مختلف شکل می گیرد و نحوه ی برخوردها و چیزهایی که برای بیان داستان نقل می شود آنقدر رو هستند که بعضی موارد آدم می خندد. شاید نویسنده و کارگردان محترم با مطالعات بیشتر روی فرهنگ و آداب و سنن مصریان در عصر یوسف نبی می توانست کاری مناسبتر ارائه نماید .
اما چیزی که بیشتر به چشم می خورد و دوستان بیشتر روی آن تاکید دارند زیبا نبودن یوسف یا بهتر بگوئیم بازیگری که نقش یوسف را بازی کرده است .
به نظر بنده این تعبیر اشتباه در درجه ی اول گناه متولیان ساخت مجموعه است که کوتاه اندیشی را در ابتدای کار آنچنان در ذهن بیننده فرو می کند که تا پایان هر قسمت این بیننده به جای حٌسن یوسف دنبال جمالش می گردد و در انتها چون جمال آنچنانی در بازیگر منتخب کارگردان نمی بیند لذا اینچنین بر می آشوبد که مثلا چرا از بهرام رادان یا محمدرضا گلزار برای این نقش استفاده نشده است .
سطحی نگری به داستان عظیم و روایت زیبای حضرت یوسف در قرآن کریم و اعماق و معانی ژرفی که در این داستان نقل شده و مفاهیم فلسفی و رمانتیک این داستان در مجموع ذهن مخاطب را در پوسته ی این سریال محدود می کند و اجازه نمی دهد بفهمد که جریان جاذبه ی یوسف به خاطر جمالش نیست بلکه حٌسنی که از صفات خاصه ی خداوند است و در یکی از بندگانش متبلور شده و این انسانهای اطراف او بدلیل جهلی که دارند قادر به درک منشاء زیبایی نیستند و سرانجام مثل ما و کارگردان مجموعه در ظاهر یوسف میمانند و به عمق عشق یوسف که همانا عشق به خدای یوسف است نمی رسند.
شاید اگر دست اندرکاران مجموعه با دیدی فلسفی تر و ورای تفاسیر دینی ارائه شده از داستان یوسف و زلیخا وبا بسنده نکردن به ابعاد دینی داستان اقدام به تحقیق اولیه می کردند نگاهی عمیق تر شکل می گرفت که در انتها می توانست مخاطب دیر باور ایرانی را با مفاهیم جدیدی تری از این حکایت عشقی تاریخی که نقل شده آشنا کند .
به نظر این حقیر داستان یوسف و زلیخا از روایت عشقی تصویر شده دیگر چیزی برای نقل کردن نداشت و اگر متولیان امر قصد ساخت سریالی مذهبی را داشتند داستانهایی با مضامین بهتر شاید انتخابی بهتر از این گزینه بود . این داستان نخ نما را با همان روایتی که همه ی مردم خوانده اند و با وجود این همه محدودیت تصویری در فضای حاکم بر جامعه امروز ما دوباره سازی کردن شاید کار صحیحی نباشد .
صد البته همین محدودیتهای تصویری گاهی نیز سبب بروز خلاقیتهایی شده که کارهای بی نظیری چون سریال امام علی از مصادیق آن هستند . اما تصویری بسیار سطحی از داستان درخواست زلیخا از یوسف و برداشتن آن روبند از صورت که استعاره از برهنه شدن زلیخا دارد و این دستمالهای سرخ و شیرین زبانی های کریم سوسکه ( همان بازیگر سیه چرده ی ده نمکی ) در ذهن مخاطب شکل گرفته که تا سالها پاک نخواهد شد .