ذهنم یخ زده است !

دیواری اینجا هست ؟

آهان !

یادم آمد .        

                     دیوار تنهایی

آنچنان سرم را می کوبم که افکار یخ زده ام می شکند !

تکه تکه

هر گوشه ی این دایره ی تنهایی

قطعه یخی آرام آب می شود .

ذهنم آب می شود .

افکارم با خاک تنهایی گره می خورد .

حالا شاعرتر   شده ام .