شب قدر
دوباره قرآنها بر سر نیزه ها شده اند.
بر سر نیزه هایی از جنس آدم.
این بار در گوشه و کنار در مساجد شهرمان صفین به پا شده .
باز هم عده ای آمده اند و علی را می خوانند تا در مقابل خدایش بایستد .
شفاعت کند .
این بار حکم (hakam) علیست .
باید رای بدهد به آزادی بندگان گنه کاری که یکسال ربا خورده اند ، رشوه گرفته اند ، به ناموس همدیگر نگاه نامربوط و چه می گویم شاید تجاوز کرده اند .
دوباره شمشیر را بر گردن علی گذشته اند که تن به حکمیت بدهد .
نامش این روزها عوض شده . می گویند شفاعت .
آن روز در صفین دو طرف دعوا علی و معاویه بود و عده ای جاهل شمشیر بر گردن علی برای قبول حکمیت نهادند .
امروز همانها باز با ناله و گریه علی را مجبور به حکمیت(شفاعت ) در مقابل خدایش می کنند .
علی که آهن گداخته به جای سهم اضافه از بیت المال کف دست برادر می گذارد آیا شفاعت حاجی برنج فروش قصه ی ما را خواهد کرد ؟
حاجی خودش می داند چه کرده . چند وقت پیش در بل بشوی بازار برنج 1400 تومانی پاکستانی را کیلویی 2600 تومان به مردم جا کرده .
با سودش هم این شبها می خواهد رشوه بدهد به علی تا شفاعت کند . بقیه ی داستان هم با خمس و زکات سالا گذشته حل است .
براستی علی کجای زندگی ماست ؟