می نشینم .

بر زمینی که خود از پای نشسته .

و زیر آسمانی که دیگر آبی نیست .

هیچکس کنارم نیست           هیچکس کنار من نمی نشیند

همه می دوند و به تو نمی رسند

ولی من اینجا روی همین زمین مرده  و  زیر آسمانی که آبی نیست

در بغضی که میشکند و چشمی که می گرید

تو را در خودم یافتم .